Tuesday, December 28, 2004




3 ساعت چند بامداد است و هوا سرد
سوزها به شیار های قدیمی این خانه فرسوده سرک می کشند
و من آرام گرفته ام.
و در انتظار هر اتفاقی که بیفتد.
مثل گلودردی که امروز مرا کله پا ما می کند
و بهترین چیزهایم و بزرگترین سرمایه هایم روز به روز ،بیشتر و بیشتر به گا می روند.

پ ن :گا اسم شهری است که در آن از ناقوس کلیسا تا کون باد کرده پریسا ،همه وهمه و همه ،آرام و بی صدا، کپک زده اند یا در حال کپک زدن هستند .


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L