Tuesday, November 30, 2004




3 یه گربه له شده
یه گربه توی یکی از کوچه های منتهی به میدون هفت تیر له شده
یه گربه تمام دهنش پر خون شده
دست و پا روی دست و پا
ماشین بعدی مثل بادکنک میترکونتش


حالا بچه های گلم به من بگین یه گربه چند تا گربه رو تا صبح خوشحال می کنه؟
به تمام کسانی که به سوالات انسان دوستانه من جواب صحیح بدهند یک عدد انسان (پسرا شاه کس،دخترا اورانگوتان)هدیه می شود


Monday, November 29, 2004




3







Sunday, November 28, 2004




3











3 چقدر آدم ها حدئقل شدند


Saturday, November 27, 2004




3 دغدغه های گلوبال یا وینستون لابت؟
دتس د پرابلم


Friday, November 26, 2004




3 الو سلام
ميشه بگي چرا ابهاممون لذت بخش هست يا نيست؟
ميشه بگي کي بستني فروشي رو را ميندازيم يه کار و کاسبي خوب
اينقدر شير که از سفيدي بدم بياد يا معمولي شه
چرا هميشه دوست داشتم چسب چوب سر بکشم؟
از زياد متري شيرجه برم تو موزاييک هاي حموم؟
از موزاييک حموم پرواز کنم تو تهويه؟
از تهويه پرت شم وسط خيابون شلوغ و ازدحام خوشبختي و همون کسشرا...
please dont tell her or anyone but I need to talk to somebody
متشکرم.


Thursday, November 25, 2004




3 خنده هام رفته رو اعصابه دوستان
چرا اينقدر زشت شدم که...
جوونيم رفت و فلانم ...
ماسک جديدم داره ميره اونجا که هر ماسکي رفت ديگه ...
يعني کسکش ها زمان نعش کشي است نه جاکشي





3 تست:
سياهي پنگوئن هاي تاريک چگونه است؟
الف-خنده دار
ب _گاها تهوع آور
ج _تابلو
د -کيرم توي تست --آدم هاي احمق و خفن از من فاصله بگيرين راحت تريم
........





3 تو به ماهي ها نگاه مي کني
آن ها هر بار پرواز تو را به هم تبريک مي گويند و هر بار...
تو و ماهي ها به بلعيدن هم احتياج داريد
تو از کنار رود به ماهي ها نگاه مي کني وپک محکمي به سيگار خشکت مي زني و ماهي ها از حسادت ميميرند


Wednesday, November 24, 2004




3




Underneath the bridge
The tarp has sprung a leak
The animals I've trapped have all become my pets.
And I'm living off of grass and drippings from the ceiling.
It's OK to eat fish, 'cause they don't have any feelings.

Something in the way.
Mmm-hmm...







3 چفدر خالی شدم و این خالی شدنه که رویه اعصابه





3 وقت زیاد ه
بیا زندگیمونو تو جزییات بی ارزش گم کنیم
بیا روی علفا دراز بکشیم پرت شیم یه جای نامربوط
بیا می خوام معجزاتم رو نشونت بدم بلکه بهم ایمان بیاری
بیا تا هنوز درست همو نشناختیم از از نا دانی هامون لذت ببریم.
ذهن من می خواد سیاهی زیر چشمهاتو دنبال کنه ببینه به کجا میرسه
ذهن من هنوز آدم ها رو منحنی میبینه
ذهن من مثه یه بچه هنوز داره بزرگ میشه
ذهن من دنبال جیز ترین تجربه ها است
من هنوز غروب خورشید رو میپرستم
من هنوز از سرسره بازی لذت می برم
من هنوز کلی راز دارم که هیچ وقت افشا شون نمی کنم
من هنوز موقع نوشتن گلودرد می گیرم
...
تا کی؟





3 حرف هایی که گفته نممیشن و حرف هایی که گفته می شن
دنیای بگایی ست...


Tuesday, November 23, 2004




3









3 کودکانی که در امتحان دیکته ،پاکن خوردن یاد میگیرند و به خاراندن سر معتاد می شوند
مردمانی که در تعجبند چرا سوال هایشان اینقدر احمقانه است
پیر مرد هایی که جواب می پرسند
از دیکته و دکلمه تنفر درد می گیرم





3 دست های پنگوئن های تاریک دراز شده
ولی هنوز نمی تونن خودشون رو ارضا کنن...


Monday, November 22, 2004




3











3 THE TEXAS CHAINSAW MASSACRE
این فیلم رو از دست ندین...
قاب بندی این فیلم بی ظیرِ
می تونین فریم به فریم از فیلم لذت ببرین.



3
اتاق نو



3

در حالی که دراز کشیده ای و دست چپت زیر سنگینی سرت به خواب رفته، به بیدار بودنت افتخار می کنی.
خال به آنچه همراه آورده ای نگاهی میاندازی
....یک چمدان و یک تابلو...خوب می دانی که همین ها هم زیادی هستند.
انگار نه انگار که وارد اتاق جدیدی شده ای همچنان تیک تاک قطع نشده است
چه تابلوی غریبی
زندان بان های قبلی وقتی از دریچه سلول به من نگاه می کردند می گفتند پشت این تابلو راز عجیبی است که به زندان بان بودنت کمک می کند
اَه صدای تیک تاک می خواهد مغزت را متلاشی کند
دوباره تصویر تابلو نظرم را جلب می کند...دستم زیر سرم تیرم می کشد و صدای ساعت ها قطع نمی شود
تابلو را انگار روی بومی کشیده اند که قبلا روی آن خاک ریخته اند.گویی که یک فریاد پر از گرد و خاک در تمام تابلو موج می زند.تصویر آدم های زیادی که غرق در ابهامی ناشناحته ،مثل قطار در یک ردیف ،دست ها را بالا و پایین می برند و صدای قطار در می آورند:
هوهو...چیه چیه
هوهو...چیه چیه
همه مردم مثل قطار در حال دور زدن فضای مواج و موهوم بوم هستند
ت تق...بوم...ت تق...بوم
ت تق...بوم...ت تق...بوم
در این حال دست آدمی را که گویی در حال فرار از این ردیف است گرفته اندو سرحال و سرخوش می خواهند او را له کنند...درحالی که او از عمق وجود فریاد می کشد و صدای تیک تاک بی تفاوت این تصویر بی نهایت همچنان ادامه دارد..گویی تا همیشه می خواهند او را در مرز نابودی نگه دارند وفریاد اورا پایانی نیست.
صدا دست بردار نیست .ناگهان دستم که زیر سنگینی سرم به خواب رفته تیر می کشد.ازجا بلند می شوم.در چمدانم را باز می کنم .چمدانی پر از ساعت.ساعت های جور وا جور و عجیب و غریبی که دارای عقربه ثانیه شمار و دقیقه شمار و ساعت شماروروزشمار و ماه شمار و سال شمار است.
همه خوابیده اند وزمان ها متفاوتی را نشان می دهندوپشت آنها یک سری مزخرفات نوشته شده است.ولی همه صدای تیک تاک میدهند..شقیقه هایم داغ شده و بدنم تا مغز استخوان تیر می کشد.انگار تمام بدنم زیر سرم به خواب رفته.وصدای تیک تاک...
ثانیه به ثانیه به لحظه انفجار نزدیک تر می شوم
باید از شر این ساعت ها خلاص شوم
پنجره...
تابلو کجاست؟
تابلو را از پشت آویزان می کنم و تمام ساعت ها را ازاین دریچه دور می ریزم.
ولی صدای تیک تاک قطع نمی شود گویی ذهن چمدانم هرگز ساعت ها را از یاد نخواهد برد
رویم را که بر می گردانم می بینم یک ساعت جدید روی میز است. زمان را درست نشان می دهد ولی ثانیه شمارش حرکت نمی کند.ساعت را که بر می دارم پشت آن نوشته شده به اتاق نو خوش آمدی.
به پنجره نگاه می کنم.گویی پشت تابلو آینه بوده است.تصویرم به من خوش آمد می گوید
و فریاد ممتد من اتاق خاکی را تکان می دهد
تیک تاک تیک تاک...


Saturday, November 20, 2004




3







w

h

o



c

a

r

e

s







3





I walk, I walk alone
into the promised land
There's a better place for me
but it's far, far away
everlasting life for me
in a perfect world
but I gotta die first,
please god send me on my way

Time has a way of taking time
Loneliness is not only felt by fools
Alone I call to ease the pain
Yearning to be held by you, Alone so alone, I'm lost
Consumed by the pain
the pain, the pain, the pain

Won't you hold me again
you just laughed, ha ha, bitch
my whole life is work built on the past
but the time has come when all things shall pass
this good thing passed away.

In my darkest hour





3 اگر گه زير را تناول کرده بودم حالا به بهانه آن چيز بر مي گشتم و...





3 هرجا ميرويد چيزي به جا بگذاريد.





3










Friday, November 19, 2004




3










3 تو این هوای دونفره
من موندم یه نفره
کیر تو هرچی







3 کتاب تاریخ سوم دبیرستان
حکم تحریم تنباکو توسط آیت الله میرزای شیرازی مرجع تقلید وقت:
الیوم استعمال توتون و تنباکو بای نحو کانَ در حکم محاربه با امام زمان (عج) می باشد.

پ ن : بدون شرح






3 دنیایه عجیبیس
روی سقف ها قارچ و بر دیوارها شیشه می روید.
دنیای لب های خندان و گونه های جلبک زده
از پهن ناب گرفته تا یخ در گلو
دنیای سگ های با و بی قلاده
دنیای میکروپروسسورها و مایکروقر و فرها دوشورین های کله گچی یا گهی یا هر چی
اگر پایت در جوی آب بیفتد اطمینان داری تنها مانکن مغازه ها هستند که می خندند یا هر چی
یا حتی بر عکس و یا احکام کسشر دیگر
دنیای هرچی پرچی
حتی اگر دهان داوود ها را گل بگیرند و عصای موسی ها را در کونشان فرو کنند یا هرچی باز هم پرچی یا هرچی
چه چیزی قابل دفاع یا بروز یا بیان یا انکار یاهرچی می باشد
دنیای هیچی هرچی پرچی
پشت دست یا نقاط تیز بدن حساس تر از خط های انحنا هستند
مغذم تاب یا آب آورده.
سینه ام دود
گوش هایم موج
چشم هایم اوج
آلتم خواب
ناخن هایم بیل
قلبم ول
دستهایم مثلا شنا
لب هایم حباب
بازی طیف ها دور هم
هیچ چیز برای حس کردن
هرچقدر هم دست هایم را بازکنم
عروس دریایی یا زمینی یا آسمانی یا هر چی یعنی چی
تصویر کراواتم که به سرعت به هر طرف پرت می شود بر می گردد
فشار هوا تمام شده است و می توانید ماسک هایتان را بردارید
غصه نه از سقوط است نه از فاصله
زبل خان اینجا زبل خان اونجا زبل خان همه جا
دهانم باران
پاهایم تاول های چند میلیون هکتاری
انگشهای تفی باد
شرت های خیس، آتش
چتر های سرافکنده ، آب
و آلت ها سرفراز، خاک
و سوال ابدی من
" حرامزاده چرا خون پنجمین عنصر نیست؟"
موها ریخته
پشمها بلند و فرفری
مهر مادری اورانگوتانها و یا هر چی
گلویم یخیده
خفیده
اژدها از کابوس اژدها می ترسد
دنیا سایه روشن تر می شود
و مرغ من هنوز یک پا دارم
"تاریکی در تاریکی
دروازه ای مطلق به درک هستی"
تنها همین برایم باقی مانده.
چرا یا اصلا چرا؟
نمی دانم.
دنیایه عجیبیس


Thursday, November 18, 2004




3


Tuesday, November 16, 2004




3










3










3 تا حالا تو اعماق وجودت دراز کشیدی...؟
شب های شیشه ای....؟
هوس یه شب شیشه ای کردم...





3 شانس که نداریم.
جای اینکه موهامون بور باشه
پشم زیربغلمون های لایت شده
ای بابا...





3 کور باشی
گور به گورم باشی
تو میدون هفت تیر فلوت بزنی
ولی وقتی یه گوشه از سرما داری میلرزی،دختر کوچولوت یه نخ سیگار برات روشن کنه
همینطور که دودش می کنی فک می کنی . مامان ترین دختر دنیاس






3 به نظر شما سه شنبه ها که پول تو جیب آدم نیس
علم عصب واجب ترِ یا سمبوسه با طعم سوسیس؟






3 چيزی که تو تموم قهرمان های زندگی برام جذابِ
نقطه ضعف هاشون + تلاششون واسه مخفی نگه داشتن اونهاست
تو هم مستثنی نيستی
اگه يه مرضيت نبود مطمئن باش کيرم رو نمی کردم تو گوش هات
هر جور می خوای فکر و استدلال کن...
من از خودت و گوش ها و چشم ها و لب هات خوشم اومده...


Monday, November 15, 2004




3





علمای ما شب تا به صبح به عبادت مشغولند.
تسبیحات حضرت زهرا چی بود?





3 برای کونده بازی





3 خدا هیچ بنده خارکسده ای رو گرفتار باران نوامبر نکنه !
....الهی آآآمین....





3 مادر قحبه ها حال ندارم از اول شروع کنم .دست از سرم وردارین.





3 ازMEGADETH تا گوگوش
فردا پس فردا هم وشگن دور گردن می چرخونیم جواد یساولی زمزمه می کنیم





3









3




مسابقه قرآنــی:ار بین کسانی که به تعداد صحیح کون های حقیقی مو جود در تصویر اشاره کنند به قید قرعه
نمره 20 تعلق می گیرد


Saturday, November 13, 2004




3








Friday, November 12, 2004




3

می تونم تصورش رو بکنم که توی یه روز سرد و دلگیر توی یکی از بندر های همیشه مه گرفته با من آشنا می شی.از میون میلیون ها لیوان خالی از مشروب میای سراغ من.قیافه معمولی و هیکل لاغر من چیز جذابی نداره .داره؟
کنار هم می ایستیم و دراز شدن سایه هامون رو تماشا می کنیم.من بهت نگاه می کنم و تو با خودت میگی ای کاش حدئقل یکم آرایش کرده بودی.جفتمون پوز خند می زنیم.من بلوزت رو می کشم و ول می کنم .دوباره محکم می چسبه به تنت.این دفعه بلند بلند می خندیم.تو دستت رو میاری جلوی دهنت و من یاد دندون های نا مرتبم می افتم.بعد دوباره برمی گردیم و دراز شدن سایه هامون رو تماشا می کنیم.انگار ما دو تا صاحب معمولی ترین چیزهای بی نظیر دنیا هستیم مثه سنگینی سرت رو شونه من وقتی صدای جز از نزدیکترین بار به گوش می رسه.
تن مون داره از سرما میلزه.دست هاتو زیر آستینات و لب هاتو زیر یقه بلوزت می پوشونی و به من نگاه می کنی.پاهات رو زیر دامن نازکت به هم میمالی و لی هوا سردتر از این حرفاست.سایه ای هم که نمونده دیگه.باد که موهات رو تو دستای من بازی میده جفتمون یه چیز رو خب می دونیم.صدای موج های آرام و غرش کشتی های دور.حالا می فهمم چرا از بچگی به فانوس دریایی میگفتم ناقوس دریایی.چاره ای نیست باید برگردیم خونه هامون.






Thursday, November 11, 2004




3






Tuesday, November 09, 2004




3 تو کابوس هام در حالی که تنها و لخت میون خیابون های تاریک گم شدم
مردی رو میبینم که باچشمهای بسته روی نرده خیابون داره راه میره
و هی به من نزدیک و نزدیکتر میشه
میون فریاد هایی که هیچ وقت صداش رو نمیشنوم
میترسم یا دلم میسوزه که مرده سقوط میکنه یا منو میبلعه یا کی کابوس هام تموم میشه یا...





3








Wednesday, November 03, 2004




3







3 دنیای کثیفیس...


Tuesday, November 02, 2004




3






for background
به نظرم اگه نفهم نباشی تفاوت رو می فهمی پنکه !


Monday, November 01, 2004




3 ببینم جدیدا مد شده پنگوئن ها واسه خودشون جک تعریف کنن بعد هم به خودشون بخندن؟
یا اینکه شایع شده مثه من همه چی رو به خودشون بگیرن؟

پ ن : از پنگوئن های باتجربه با ضریب هوشی بالاتر از کیلکاک تقاضا می شه برای اظهار پدرتجربگی جوری زر زر نکنند که هر خر بی سوادی هم بفهمه که ریده اند.

پ ن 2:پنگوئن کوچولو بخواب زیر بابا!


ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L