Saturday, April 30, 2005




3 مثل این میمونه
که به رفیقت بگی اگه امشب پیشم نمونی ، می کنمت .
اگه تعمیرم نکنی ، خرابت نمی شم.
اگه قرصامو نیاری ،اینقدر قرص می خورم که بمیرم.
اگه امشب جسدم رو نرسونی کنار دریا ، خودم رو غرق می کنم.
اگه کلید اتاقتو بهم ندی ، بهمش می ریزم.
اگه اینجوری منو پشت در نگهداری ، در رو روت قفل می کنم.
اگه اینطوری بهم زل بزنی ، نمی تونی منو درست ببینی .
اگه جیب هام رو بگردی ، دیگه دستت به اون شکلات هایی که از جیبم در میارم ،هر از گاه بهت می دم نمی رسه .

شاید ابلهانه باشه ولی کاملا درسته.





3 دلتون می خواد یکی از وبلاگ های قدیمیمو بخونین.
من با این وبلاگم بیشتر از تمام وبلاگ هایی که در طول تاریخ داشتم حال می کنم.
البته اینو با کمک شاز نوشتم .
شاعر شعر ذغال


Friday, April 29, 2005




3 طبق آخرین اخبار واصله از فلسطین اشغالی
در مقابل قتل یک کودک چند ساله در نوار فریدون
7 فلسطینی جان بر کف در یک عملیات انتهاری یا انتحاری یا انتر هاری شرکت کردند .
در این عملیات 1اسراییلی صهیونیست به هلاکت رسید و دو صهیونیست دیگر زخمی شدند.
14 فلسطینی دیگر شهید شدند و 80 فلسیطینی زخمی ، که حال 27 نفر از آنها وخیم گزارش شده است .

پ ن : در همین حاشیه سحنگوی وزارت امور خارجه ایران هرگونه کسخل بودن این فلسطینی های کسخل راتکذیب کرد .





3 دهکده خاصی که درباره آن بیشتر توضیح خواهم داد و مردمانش سه سه ای می شمارند .
صفر یک دو
ده یازده دوازده
...

بله : آیم پلی
آ نور وانت کرَکِر اُر انی ثینگ الس...اَکی مسدر کیروانا؟


Thursday, April 28, 2005




3 نه تنها بیخیالت دلچسب نیس بات آلسو رو اعصابه .
یا خودتم تردید داری یا اینکه
ما مثلا خیلی نفهمیم؟


Wednesday, April 27, 2005




3 می بینم روزی رو که تارانتینو اسلحه در دست
ایستاده بر منبر ، پیش نماز مومنین نشسته در روبرو
نماز جمعه برگزار می کنه و فریاد می کشه ،
پشه کش من حناییِ ه
سر کچلش طلاییِ ه
می زنم زمین هوا میره
نمی دونی تا کجا میره
من این کیر و نداشتم
شمع تو حرم گذاشتم
آقا به من عیدی داد .
یک دول فسقلی داد .

ازین جا به بعدشم کوانتین لب می زنه و خانوم شیواری بدون اینکه ساز و کس باز و گوش های در حال پروازش معلوم بشه .
می خونه که :


There's a nail in the door
And there's glass on the lawn
Tacks on the floor
And the TV is on
And I always sleep with my guns
When you're gone

There's a blade by the bed
And a phone in my hand
A dog on the floor
And some cash on the nightstand
When I'm all alone the dreaming stops
And I just can't stand

What should I do I'm just a little baby
What if the lights go out and maybe
And then the wind just starts to moan
Outside the door he followed me home

Well goodnight moon
I want the sun
If it's not here soon
I might be done
No it won't be too soon 'til I say
Goodnight moon

There's a shark in the pool
And a witch in the tree
A crazy old neighbour and he's been watching me
And there's footsteps loud and strong coming down the hall
Something's under the bed
Now it's out in the hedge
There's a big black crow sitting on my window ledge
And I hear something scratching through the wall

Oh what should I do I'm just a little baby
What if the lights go out and maybe
I just hate to be all alone
Outside the door he followed me home
Now goodnight moon
I want the sun
If it's not here soon
I might be done
No it won't be too soon 'til I say
Goodnight moon

Well you're up so high
How can you save me
When the dark comes here
Tonight to take me up
To my front walk
And into bed where it kisses my face
And eats my head

Oh what should I do I'm just a little baby
What if the lights go out and maybe
And then the wind just starts to moan
Outside the door he followed me home
Now goodnight moon
I want the sun
If it's not here soon
I might be done
No it won't be too soon 'til I say
Goodnight moon
No it won't be too soon 'til I say
Goodnight moon






###

عجب وضعیتیه.
میری تو دستشویی می بینی یه سوسک داره واسه خودش تسبیح می چرخونه.
چندشت میشه و با اعصاب خوردی بیخیال شاشیدن میشی و میگی : کیرم دهنت.

بعدازظهر خواب همون سوسک رو می بینی رفته تو شرتت داد می زنه : کجاس اگه راست میگی؟
می خوام ساخ بزنم.

خوب شد نگفتم : کیرم لاپات





3 تکه هایی یک اندازه ،
همه مکعب هایی رنگی 2 در 4 سانتیمتر
با ضخامت نیم سانت
در رنگ های مختلف
قرمز ، سبز سیر ، قهوه ای...

#

و نیاز به دو چشم
چشم هایی که می بیند.
و دست هایی که با آنکه می لرزند صبورند.
قشنگ ترین خانه رویایی خواهد شد.

ساعت ها را وقف بالا بردن دیوار های سفید کرده ای .
کف خانه قرمز است ،
تراس را با آبی ها ساخته ای.
شاید روزی شاخه های پیچان این درخت پلاستیکی آسمان خانه را فتح کرد .
شیروانی با قهوه ای ها که با دقت مورب روی ردیف های سیاه چیده شده اند شکل گرفته .
حالا وقت آنست که سبز های سیر را که قاب پنجره را پر کرده اند آرام و با دقت ، برداری تا خانه تکمیل شود .

#

صدایت می زند :
"چایی درست می کنی؟"
درحالی که تمام خانه مثل صحنه ای آهسته در برابر چشمانت فرو می ریزد.
فکر می کنی به اینکه چه چیز ناگهان در وجودت سقوط کرد .
گر چه چیزی سر خورد که دست هایت لرزید و این خانه فرو می نشیند.
ولی مهمتر از این خانه و سرنوشت باقی خانه هایت ، همان قطره ای بود که همه چیز را سوراخ کرد و رفت پایین.
و پخش شد .

#

نگاهی به کف خونی خانه می کنی و می گویی :
" نه ، حوصله ندارم ؛ عزیزم "





3 هیل تو جماعت کیل بیل پرست .


Tuesday, April 26, 2005




3 واقعا یه سوال مهم که برای هر نویسنده وجود داره اینه که مخاطبانش
به دنبال چه چیز هایی هستن .
:











Num Perc. Search Engine Name Term
4 10.8% Google www.google.com داستان سكسي
2 5.41% Google www.google.com کس کون کیر
2 5.41% Google www.google.com کیرخر
2 5.41% Google www.google.com عکس سکسی زنان
2 5.41% Google www.google.com سكسي
2 5.41% Yahoo! search.yahoo.com گاییدن پدر دختر کوچکش
1 2.70% Google www.google.com کیر و کس و کون
1 2.70% Google www.google.com کیر
1 2.70% Google www.google.com کیر کس کون
1 2.70% Google www.google.com ?????? ????
1 2.70% Yahoo! search.yahoo.com دختر های کونی و کس ده
1 2.70% Google www.google.com داشتن ضریب هوشی بالا
1 2.70% Google www.google.com کیر کس پستون
1 2.70% Google www.google.com بیماری ام اس
1 2.70% Yahoo! search.yahoo.com سكسي
1 2.70% Google www.google.com گاییدن
1 2.70% Google www.google.com کوس می خواهی بیا
1 2.70% Yahoo! search.yahoo.com کیر تو کس
1 2.70% Google www.google.com عکس سکسی
1 2.70% Google www.google.com عشق کیر
1 2.70% Google www.google.com دیلدو
1 2.70% Google www.google.com کوس
1 2.70% Yahoo! search.yahoo.com شات سكسي
1 2.70% Google www.google.com {خواب}
1 2.70% Yahoo! search.yahoo.com کیر ترک جک
1 2.70% Yahoo! search.yahoo.com 2pa.blogspot
1 2.70% Google www.google.com پست مدرنیزم
1 2.70% Google www.google.ca گاییدن
1 2.70% Google www.google.com سرطان سینه
37 100.00%





3 دیده اید آدم ها به خودشان فحش می دهند که باور پذیرتر شوند.
بهر حال خیلی خیلی جنده شده ام.

باید مدتی به این کون استراحت داد .
بله.



###

یک حس عجیب دارم
انگار دلم برای یک مجسمه وسط یک میدان خالی در شهری دور تنگ شده.

هرچه فاصله بین احساسات و علت هایشان کمتر باشد ، بیشتر به چشم می آیند ولی زودتر کمرنگ می شوند.
اما امان از حس مزمن و کشداری که شاید مبهم و موهوم بودنش آن را به پیش می راند.
با آنکه دامنه کمی دارند ولی نمودارهایت را جابجا می کند .
ناخواسته در و پیکر زندگی آدم را می سازد.


Monday, April 25, 2005




3 من خسته شدم ازین شخصیت موهوم و ناخودخواسته
می خوام افشاگری کنم.
من قبلا اینقدر پارانویا نبودم تا اینکه
روزی دستم را در دماغم کردم و آمدم که محتویاتش را بمالم به تیر چراغ راهنمایی
ازین چشمک زن ها
و از آنجا که آنجا بر از سیم های لخت بود و آب مماخ من مرطوب و رسانا
این وبلاگ تاسیس شد.

پ ن : حالا فهمیدی چی شد که تصمیم گرفتم بنویسم.


###

نامه ای به 16 سال قبل و اولین سکس پارتنرم
(البته اگه بشه اسم متعجب ، شاشیدن یه دختر و پسر 6 ساله روبروی هم رو سکس گذاش !)

اشتباه فکر می کردی مادر جنده، من از خواهر بزرگت که قیافش شبیه تو وننه ی انترکیبت بود خوشم نمی اومد.
من دلم می خواس به پستون های اون بزرگ بزرگه آویزون شم ، که نشد دیگه !
شنیدم ازدواج کردی می خواس به وسیله بهت بگم خاک بر سرت

###

آهان یادم آمد.
من دیشب در خواب کمر به کون کسی بستم که اینچنین بوی گه می دهم الان.

برم حموم.

پ ن : ازونجایی که اگه من بگوزم و اینجا راپرت بدهم کلی
روشن فکر و پست مدرن و عجب آدم خفنی...
این مطالب سخیف یا صخیف یا ثخیف
و به خوردتون می دهم .


###

پ ن : کلمه پی نوشت رو گاییدیم .


Sunday, April 24, 2005




3 ديده ايد گاها مرداب ها قل قل مي كنند.
حباب ها بالا مي آيند و پخ....ناكهان مي تركند .
حباب دوست دارم . فرفره هم...
انعكاس نور جذابشان مي كند .
چرخيدن و تمايل به چرخيدن يا يك چيزي در اين مايه ها...

#

از كنار آدم ها كه رد مي شوم .
احساس مي كنم به نوعي قورتشان مي دهم.
گاهي وقت ها جزئياتشان را و گاهي كليات...
مثلا تصويري از يك حركت ساده مثل بالا كشيدن شلوار توسط يك مرد 50 ساله...
هر چه سنشان بيشتر باشد جزييات و كلياتشان بيشتر به هم گره خورده...
مثلا همين كه يك مرد 50 ساله با چه بينشي شلوارش را مي كشد بالا.
انگار با تمام پستي بلندي هاي بدنش در مقياس سلولي آشناس .
انگار يك عمر تجربه شلوار بالا كشيدن در پشت اين حركت است.
و يا انواع نگاه ها و چشم ها...
چشمهاي جستجو گر،تحليل گر ،عجول در پيدا كردن راهي براي رد شدن از ميان آدمها و...
گاهي كنار آدم ها احساس آرامش يا بيقراري ،امنيت يا عدم امنيت و...
نمي دانم ،لابد همين چيزهاس كه تصوير اوليه اي از آدم ها مي سازد و مثلا ما از يك آدم غريبه بدمان مي آيد يا خوشمان و يا غيره...

#

بعضا حس مي كنم از خواب عميقي بيدار شده ام .
به حركت لب هاي موجودي كه بالاي سرم صورتش را خم كرده، نگاه مي كنم .
وضعيت موجود را در مكاني كه كم كم يادم مي آيد نامش تخت خواب است بررسي مي كنم.
بعد گوش هايم سوت مي كشد.شايد مثل لود شدن كامپيوتري كه روشن مي شود.
مدتي طول مي كشد تا خودآگاهي هايم را بازيابم.
انگار كه داخل يك حبابم .
و حالا به سطح آب رسيده ام.
با تعجب به دنياي بيرون نگاه مي كنم.




بعدش يهو حباب مي تركه و تمام صدا ها رو مي شنوم و انگار كلي اطلاعات وارد مغزم ميشه.
هول مي شم و شروع مي كنم به دست و پا زدن و طول مي كشه تا دوباره يادم بيا عمق اين مرداب كمتر از اين صحبت هاس .
احساس نوعي تناسخ يا تولد ميكنم.
مثلا اگه تو اين لحظات يكي بهم بگه من يه چيتاي وحشي بودم كه تا چند دقيقه پيش داشتم بچه هامو ميليسيدم ، شايد باور كنم.
بعد آروم آروم وارد توالي زمان مي شم .
يجور حس سبك و خاليه ، همراه با تير كشيدن قسمت هاي مختلف بدن.


#


درك از خروجي دنيا مثل يك تابع از تعداد نامحدودي متغير ميمونه كه تو هر بازه زماني كوتاه قابل اندازه گيري به تعداد محدودي از اونها وابسته س و نسبت به بقيه مستقل .
نمي دونم يه جور گسستگي در عين پيوستگي .
يه جور به گا رفتن مخ من موقع تحليل توالي زمان .


#


آدم ها شلوار هايشان رابالا مي كشند ،يا آب دماغشان را ،يا ايستاده اند كنار دكه ها و به تيتر ها نگاه مي كنند يا كار هاي ديگر و تو و آنها به شكل ابلهانه اي در هم ميلوليد در حالي كه نه مي دانيم نه انگار مي توانيم كه بدانيم .
خيلي وضعيت آويزان ، تخمي ومزخرفيس .


Saturday, April 23, 2005




3


دقت کرده اید چقدر در خرج کردن
محبت های ساده وسواس نشان می دهیم.

بس که آدم های دوراندیش و ریزبینی هستیم.


Friday, April 22, 2005




3 نمیدونم ویتامین رشده یا ادبیات بازگشت ؟
به هر حال،حال کردم باهات
پینک پانک


###

با کلمات " مادر جنده،بیا ،بشین ، سرش ،جای ،جمله سازی " یک جمله بسازید.


###

فکرشو بکن خداییش : شناور در دریاهای پنیر .


###

جایزه ی بهترین نامزد ، با تمجید و تشکر ویژه از آقای قالیشاف ،تقدیم می شود به آقای احمدی نژاد
به خاطر نامزدی با فاطمه اماله نژاد پنجاه و چند ساله از احمد آباد سفلی.

پ ن: فاطی کس پتی:خدا خیرت بده جوون .


###

بله ،
بزودی اولین آهنگ گروه "اندرون کلاب " رو میذارم اینجا که گوش کنید .

این آهنگ نامزد دریافت جایزه گرمی سال 2005 در سبک "کس-دراگ-درامز" هست.
البته سیاوش قمیشی این آهنگ رو چند سال پیش بدون اجازه ما کاور کرد و ما هم تصمیم داریم
در اولین فرصت سیاوش رو نقض حقوق بشرش بکنیم.

ترانه آهنگ هم بسیار تاثیر گذار ، شایان توجه و فوق العادس.

خراب
(ذغال)

هوی ،نره خر گریه نکن
ما همه اهل عملیم
صبحا که از خواب پا میشیم
حشیش تو بهمن می زنیم.

یکی مفنگی میشه و
یکی میشه دوافروش
یکی منقل جور میکنه
یکی ذغال میریزه توش

دود ذغال منقلا
تاشب تو صورت های ماس
سرفه های توی ذغال
مثل همیشه بدصداس


هرخری هستی یه دفعه
اعصابمو نکن خراب
عملی نیسسی زر نزن
بچه کونی بگیر بخواب
منقل و روشن بکنو
یه سیگار ملس بکش
برای یکبار که شده
تو دودِ تل نفس بکش


کاشکی میشد تو زندگی
پول دوا داشتیم و بس
حتی برای چند گرم
از یه هروئین ملس

تاکی توی خیال ما
زرورقا برق بزنه
تا کی خمار و بی رمق
کز بکنیم مثل کنه


هرخری هستی یه دفعه
اعصابمو نکن خراب
عملی نیستی زر نزن
بچه کونی بگیر بخواب
منقل و روشن بکنو
یه سیگار ملس بکش
برای یکبار که شده
تو دودِ تل نفس بکش

می خوام طناب جور کنمو
باهاش خودمو دار بزنم
میگم :"بیخیل"میرم تا باز
سیگاریمو بار بزنم.


امضا:جواد گمنام
نام عملیات :ولفجر 6 8
محل شهادت : روم به دیفال
شعار مورد علاقه : شیشه کِشای شاشو ؛؛؛ شهادت ، شهادت
وصیت نامه :به نام خدا و کسخنده به ولایت در هر حال.

###


حالشو ببرین


Thursday, April 21, 2005




3 تخت دخترک در کنار پنجره زیرزمین بود.
پنجره غبار گرفته بود و آنطرفش در حیاط،پر از خرت و پرت بود.
از لاستیک گرفته تا مبل شکسته و هر چیز .
منظره اصلی ، کمد های قدیمی مشرف بر این تخت بودند ، که شب ها قلمرو حکومت سوسک ها بود .
آینه های شکسته کمد شاید دهنکجی می کردند و یا سوزی که از کجا می آمد و از بین کهنگی اشیا عبور می کرد و صدایی می داد ؛
گویی یک درخت تر در حال ترک خوردن است.
انزوای دیگر زیر زمین پر بود از دبه هایی نه هم اندازه که معلوم نبود چه چیزی را در خود نگاه داشته اند و
یک منقل پیر و
شیشه نوشابه های خاک گرفته که روی هم ریخته شده بودند .
رطوبت و زنگ زدگی و سوسک .
جز سوسک ها اینجا همه چیز ها مرده اند.
انگار به شهودی جدید از مردن می رسی .
زمان قویترین است.
به دست خطش نگاه کنید.
جدی میگویم: بوی بلوغ و قدرت میدهد.
بلوغ و آگاهی سرشار.
هر لحظه می تواند هزاران دیو و هیولا از این کمدهای خالی و دنیای خیالی ما ببافد و بیرون بکشد.
هر چند شب یکبار پله های بلند و سنگی زیرزمین را می دوید و نفس نفس زنان به حیاط می رسید .
سپس می رفت روی صندلی کوچکش زیر درخت نارون می نشست و آرام گریه میکرد ؛ آرام تا کسی بیدار نشود.
لباس ساده و بلندی می پوشید و همیشه عروسکش دستش بود.
بعذ از نیم ساعت-یک ساعت نشتن زیر درخت می رفت لای خرت و پرت ها و از پنجره به زیر زمین نگاه می کرد .
ولی انگار که هنوز ترسیده باشد روی پله اول زیرزمین می نشست و به این طرف و آن طرف نگاه می کرد.
عروسکش را چسبیده بود ، انگار که خودش خیلی پرت افتاده باشد.
با آستین هایش خشک می کرد صورتش را وبدنش در خود جمع می شد.

صبح ها که برای کار بیرون می رفتم اثری از دختر نبود ،انگار زود تر ازمن بیرون می زد.
شب ها که خوابم نمی برد. عرق می خوردم و منتظر می ماندم کنار پنجره شاید ، امشب هم بیاید بیرون.
تا اینکه آن شب دوباره هراسان بیرون آمد و رسید وسط حیاط و در حالی که عروسکش را چسبیده بود.
قسمتی از لباسش هم پاره شده بود انگار که به جایی گیر کرده باشد .
پای چپش تقریبا عریان بود.
خیلی نخورده بودم البته ولی حال درستی هم نداشتم.
از پنجره پایش خوب معلوم نبود.
رفت و در گوشه تاریک ،روی صندلی زیر نارون نشست ؛طوری که نمی دیدمش.
دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم .خیلی آهسته رفتم در را باز کردم و وارد حیاط شدم.
رفتم زیر درخت را خوب وارسی کردم اما کسی آنجا نبود.
لابد صدایم را فهمیده بود.
آرام رفتم کنار خرت و پرت ها و از پنجره به زیر زمین نگاه کردم.
روی تخت افتاده بود عریان و به خود می پیچید.
منتهی عروسکش هنوز دستش بود.
دیگر نتوانستم جلوی خود را بگیرم و رفتم پایین.
اول کمی جا خورد.ولی شاید بعد می خندید ، درست یادم نیس .
هیکلم روی بدنش بود ،ولی او به من نگاه نمی کرد .
یک دستش به عروسک بود و دست دیگرش پشت من و به کمد نگاه می کرد .
و آرام بود صدایش در نمی آمد ، شاید نمی خواس کسی بیدار شود.
نفهمیدم آن شب چطور گذشت .
صبح که در رخت خوابم بیدار شدم دختر خود را به نارون حلقاویز کرده بود و صندلی کوچکش که ولو شده بود زیر پاهایش.
من ترسیدم .
کسی از همسایه ها انگار که بیدار نشده بود.
من از خانه بیرون زدم.
چه کار باید می کردم؟
شب برگشتم خانه .
یک شاخه نارون شکسته بود ولی
اثری از جسد دختر نبود .
انگار همسایه ها ترتیب تمام کار ها را داده بودند.
عروسکش را که کنار صندلی افتاده بود برداشتم و در زیر نارون خاک کردم .
فکر نمی کنم کسی چیزی فهمیده باشد از ماجرای آنشب .
دیگر مهم هم نیس .
تا امروز سالها از آن اتفاق می گذرد و من تنها ساکن این خانه ام.
و کمد ها را هم به خوبی و بهتر از هر کسی میشناسم.
شب های زیادی روی تخت دخترک به صبح رساندم تا فهمیدم راز زیرزمین مرموز خانه را.
در کمد ها هیچ کس و هیچ چیزی نیس !


هر روز صبح بیدار می شوم و روی صندلی کوچک دخترک می نشینم و سیگار صبحگاهی را روشن می کنم و به حیاط و باغچه و خرت و پرت ها نگاه می کنم.
و از همه مهمتر به نارون آب می دهم.هنوز هم دست های دخترک ریشه هایش را نوازش می کنند.
اوهم مثل من پیر شده .
و همین روزهاس که با هم برویم زیر زمین.


Wednesday, April 20, 2005




3 توصیه شماره نه هزار و صد و سی و سه به من:
سقوط آزاد رو ترک کن !


Tuesday, April 19, 2005




3 بعضی از آدما تخصص ویژه ای در تعمیم دادن خودشان به جامعه بشری دارند.
به عنوان مثال به جای دندان های فروید بر تهی گاه مادرش دقت کنید .


###

صد البته که یه شیمیدان با واکنش های شیمیایی در نوشابه رو باز می کنه .
یک فیزیک دان یکی از اعضا بدنش رو اهرم می کنه .
ولی یک ریاضی دان به راحتی فرض می کنه در نوشابه بازه و می خوردش.

###
آقای قرائتی در این باره میگه:
به تخ؟؟
به تخ؟؟
مِم


Monday, April 18, 2005




3

آقا پلیسه و خانوم دکتر روانشناس بالای سر بیمار بودند .
مریض ، هیپنوتیزم میشود.
و بر می گردد به سال های دور.
گفتند درباره افتادنت بگو
گفت بچه بودم.
روی یه درخت پیر کلبه کوچولویی درست کرده بودیم .
من یه آینه بردم برای کلبه درختی .

پسر شروع می کند به استفراغ

من افتادم ...منو.....منو هل .. ...

#

صداهای اطراف را مینور می شنوم.
صندلی چرخدار جاییس حدودا در دومتری دخترهایی که یا میخندد یا رویشان برمیگردانند یا خودشان هم دست تکان می دهند.
آنجا که چه چیزی میگرن را دوست داشتنی می کند.
آنجا که من عینکم را بر می دارم تا انوار دنیا را قلمبه قلمبه ببلعم.
و تصاویر آدمهای غرق و کوچک شده در پرسپکتیو بزرگراه ِ عقب مانده ، .در گوشه ی موهومی از حافظه ات ،مدفون می شوند .
آنجا که چرخش دست من باد ها را به هیجان می آورد .
آنجا اگر باز کنم دهانم را به سرعت خفه می شوم.
آنجا همه ساکتند و دلپذیر
همه خواب و بیدار
و مو ها را باد خراب می کند هرچقدر هم که وزوزی باشند .
و دنیا را و از تمام آدم ها ،
دو دست هایی باقی مانده که پیانو می زنند
گاهی هم برای ناپرهیزی ویولن سل و کنترباس .
خود را پرت می کنی بیرون از ماشین
دوپایی که دارد می دود سریعتر از باد بر تمام دشت ها
قبرستان تصاویر را رد می کنی .
به ریشه های آبی خود می رسی .
حس می کنی چیزی دارد از پاهایت بیرون می ریزد.
چیزی نشت کرده از بدنت
یادت می آید چند قدمی مرگ اُور زدی در زیر پیراهنت .
و همه چیز برگشت به حالت اول
و از لباسهایت مایع گرم و لزجی می تراوید.
ولی بوی عرق و مشروب و آمفتامین نمیداد ،بوی خون میداد .

#

دستهای من را می بینی به لیوان چسبیده اند .
گاهی آدم محلول می شود
ولی گاهی به صورت ناخالصی باقی می ماند معلق
ودنیارا از پشت شیشه می بیند .
آبشش هایش پر شده از آب
و مرز بین جهان کوچک و قابل هضمش با دنیای غیرقابل لمس آن سوی شیشه را می درکد .
دنیای دیدنی ، نه چشیدنی

#

صدف ها را یکی یکی جمع می کرد از کنار دریا.
دیروز تا به حال تمام ساحل را به دنبال درختش گشته بود
یه تاک پیر که به شکل ابلهانه ای
تک و تنها کنار ساحل سبز شده بود
البته زمانی که کوچک بودیم.

آقا پلیس ها به دنبال کانسپت محوری موجود در داستان بودند
ولی خود را الاف کرده بودند
او هم خود را الاف کرده بود شاید
شاید هم دفینه ای بود آنجا ها که ما خبر نداشتیم.
سپس به سمت دریا حرکت کرد .

#

صدبار گفته ام رد مرا در دستمال های دماغی که باد این طرف و آنطرف برده جستجو نکنید .
گوش کسی بدهکار نیس .
گوش تو هم همینطور.
دستمالش را از جیب درآورد و گفت دماغت را پاک کن.
دوباره در جیب گذاشت.
دستمالش بوی مادر می داد و نگاهش بوی پدر .
پاهای نرم من به راحتی خم می شدند.
با کوچکترین ضربه ای شاید..... .
کمی به نگاهش چنگ زدم.
و ول شدم و خوب می دانست باید به موقع برود و خوب بود و خوب رفت .

#

داد زد "بیا اینجاس .دیدی گفتم پیدایش می کنم."
. یک تکه چوب که زیر آب بود .
آب پیشروی کرده بود و درخت بدبخت...
شروع کرد به درخت تنفس مصنوعی دادن.
شاید هنوز زنده بود انگار.
اما آقا پلیس ها از پزشکی قانونی گواهی اوردند که مرده .
ولی ما باور نکردیم در حالی که حق به شکل بی رحمانه ای با آقا پلیس ها بود .


#

یه نفر تو آینه بود ..
یکی با دوتا دستاش منو هل داد من افتادم پایین . .
من نبودم ...چرا....آره...
قیافش شبیه الان منه.
استفراغ......



#

"ریشه های آبی ، هایکو های سکر آوری هستند که با خطی ناخوانا روی سلول های بنیادین ما حک شده اند.
و هیچ وقت حتی اگر خاک خالص شدیم از بین نمی روند.
و همیشه در طبیعت باقی خواهند ماند."
اینها را برای من از روی پوست پلاسیده یک صدف می خواند و اصرار داشت که هذیان نمی گوید ..
اضافه کرد"
امروز شیشه رو می شکنم.
به قیمت نابودی تموم دنیا بجز من و تو
امروز این دستگاه ها را از تنم جدا می کنم.
از این دنیای سرطانی خسته ام.
از این گرمای بیدلیل
من واسه سوختن خورشید می خوام.
من به خون هیچ کس احتیاج ندارم .
همین کثافتی که هستم برام بسه.
من ..."

#

خانم دکتر روانشناس یک قاشق چایخوری آورد و شروع کرد به هم زدن لیوان .
"باید بریم و اون درخت رو قطع کنیم .تا مسئله حل شه .
باید بریم اگر هنوز جای پای بچه مونده زیر درخت ،بعد این همه سال ، زیر آب ، محوش کنیم .
خانم دکتر اضافه کرد:"مطمئن باشین هذیون میگه"

#

هنوز باد با سرعت 130 کیلومتر در ساعت به صورت متورم و سینوزیت های عفونی من می خورد .
و من اصرار دارم که آنتی هیستامین بخورم آنقدر که بتوانم باورت کنم ..


Saturday, April 16, 2005




3


بله ، بهمراه پنگئونی نسبتا جوان
بازیگر معروف کارتون دلخواهم
چند روزی می شود که صبحانه نانسی میخوریم.

اینجوری
یو بنگ می دَون ،بنگ بنگ
آی بنگ ذ گروند،بنگ بنگ
ذت بنگی سوند ،بنگ بنگ
مای بنگی ، بنگ می، منگ

(مگ مگ)


###

یک آواز دیگه ای هم هس.
میگن رقاصه های روس وقتی پیر می شن برای صندلی های خالی می خونن.
اینجوری معنیش؟

دنیا پولارو ریخ رو زمین .
بهم گف :دوشیزه مارکف ور نمی دارین؟

مگه من هرزه ام؟من موندم تو تردید.
بردارم یا نه؟ آسمون می غرید.

یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .

برف میومد بیرون بار ، مثل همیشه.
مرد ها با پیپ هاشون ، با دوست دختراشون ،اینور شیشه

از زیبایی برف ، از سفیدی شهر
وراجی از آسمون گرفته از ابر

اما چشماشون پیش ساق های من بود.
هیچ سفیدیه دیگه ای اینجوری نبود.

دل می بردم از تمام مردا و پسرا
می چرخیدم دور نگاه حسود دخترا

یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .

من بزرگتر می شدم و بزرگتر ، تو دنیای بزرگ
با آرزوی رقصیدن برای شاه زاده ای از سن پترزبورگ

دنیا جوون موند و من وغرورم پیر شدیم .
من و شاهزاده ی سن پترزبورگ به هم نمی رسیدیم .

دیگه به چه امیدی بچرخم دور عرق خور های خیکی و دماغو
مرد ها با پیپ هاشون ،با اون دوست دختر های ریقو

دنیا همینه ، همه چی رو ریخته رو زمین
چشمک می زنه : چرا ور نمی دارین؟

یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .

شنیدم یه شاهزاده داره میاد اینجا به این کاباره.
اینطور که می گن ،زن و نامزدی هم نداره

نوبت خانوم مارکوفه ،تاس هارو می ریزم رو زمین .
تا بپرسم شاهزاده ، جفت-شیشم رو برنمی دارین؟

تاس ها میچرخن و می رقصن ، تو سکوت بار
گاهی میخونن سرود رقاصه های پیر رو با نوایی بیمار:


یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .


Friday, April 15, 2005




3 کیمیکال شده ام
فاک...

###

کسی مقاله ای درباره روانشناسی
خانوم هایی که
آدامس ریلکس همراه بابسته در سوتین خود مخفی می کنن سراغ ندارد؟
پستان شناسی چی؟


Wednesday, April 13, 2005




3 ساختارهاي زباني گاها چيزي كم دارند.
مثل واژه اي تدايي كننده صداي گوز !


###

مادر قهوه هاي كوچولو اگه ميخوايد دلچسب باشيد:

منو تجزيه تحليل نكنين.
سعي كنيد موهاتون شونه كنين و هاي لايت .
تو ميلتون هم بنويسين كه شونه كردين و هاي لايت
يا ولش كنين نامرتب به نيت سكسي تر شدن
بنويسين به نيت سكسي تر شدن


###

اين روزها تمامي آدماي باهوش فهميدن كه داره به من خيلي خوش مي گذره !
كاش آدماي باهوش مغز نداشتن.
جاش يه كون و دو تا حلق اضافه داشتن


###

يك تجربه

نيم = كابوس نافرم
دو = نفهمي خالص


###

نهقشئخ ذخناخق

?how does it taste


###

عرق سرد : خوب تركيبيه براي چند خط ژست خدا !
يا پست خدا !
(بسته به كيبوردتون يا كيوردتون)


Tuesday, April 12, 2005




3 داستان آدم هاي بددهن و آدم هاي روشنفكر.

- پاشو بريم اين پش مشتا همديگرو بكنيم
- خربزه بكنيم تو كون هم چطوره؟خيلي حال مي ده موافقي؟
- هان! چيزه... بيخيال پاشو بريم يه نمايشي، تئاتري، كوفتي ببينم
- آره چه فكر خوبي . نمايش دخترك خربزه فروش چطوره؟
- ول كن بابا...راستي مي خواي ادامه تحصيل بدي؟
- آره.رشته خربزه شناسي كاربردي ، گرايش تخم خربزه
- بيخيال!
- اصلا چطوره با اين اوصاف هيچ گهي نخوريم ، بلكم تو اوضاع كيريچوال روز قيامت بريم بهشت.
- آره بريم بهشت تو باغ هاي خربزه.
- اه..بابا بهشت كه خربزه نداره...
- خب ميريم مي كاريم...منم اصلا ميرم گرايش خربزه درختي. كلي بهشت رو آباد مي كنيم و پرچم مقدس خربزه رو به اهتزاز...
- بسه بابا .گاييدي مارو با خربزه. بكش بيرون از ما
- جدي خربزه رفته تو كونت؟كي ؟ چرا به من نگفتي؟...
- اه گم شو...
- حالا كه حامله شدم.
- تو كه...تازه من كه كاريت نكردم.
- ديروز رفتم سونوگرافي
- حالا پسره يا دختره؟
- خربزه ست.


پ ن : نام اين داستان در آخرين لحظات به داستان خانوم رنگين كمون و مرد خربزه به كون رينيم شد.


Monday, April 11, 2005




3 ولش کنین این بدبختو...
منم جاش بودم دستم رو می کردم تو شرت اون بچه...
آخه دلتون می آد اون بچه رو انگشت نکنید
(هرگونه ارتباط این متن با مایکل جکسون به شدت تکذیب می شود و همه می دونیم صهیونیست های سگ سرشت از این حرف ها زیاد زده اند )

پ ن : عکس و فیلم که نشد چهار شاهد عادل مسلمان.


###


می دونستین اولین حیوونی که به مکه رفته کی بوده؟ بله درسته
حاج زنبورعسل

این یکی رو چی...
یه روز مارمولکه داشته رو دیوار طی طریق می کرده ، از روی یه عکس پورن رد می شه ،راست میکنه ، میفته.


//-- توانایی من تو ریدن به جک ها ستودنیه ، نه؟
...
...


###


وقتی مردم ،روی سنگ قبرم بنویسین شاشیدن ممنوع
...نه ...اونو میشه تحمل کرد ، التماس کنین گلاب نریزن


###


...
ردخور ندارد لامصب :هر وقت کاماندوز نصب می کنم.
شب ها در خواب با موس ، کس ها را جابجا می کنم.
تازه دورشان هم قرمز می شود در بدو عملیات .


###

رفیقم میگه :حاضری بمیری من یه شب این کس رو بکنم.
من: حیف که گشادیم میاد بمیرم .


###

دیشب تصمیم کبری گرفتم!
حالا ببینید کی بهتون گفتم.

همچین که این مملکت را سپوختم ،بیشتر با هم آشنا می شویم.


امضا: کیر چراغ برق .


Sunday, April 10, 2005




3 ...
من نمی خوام غم و غصه م رو خرج وبلاگم می کنم .نه اينکه واسشون ارزش قائلم نه!
کلا ارزشی تو اين کار نمی بينم
(دوپا ارزشی می شود)
از اين نوع موجودات هم خوشم نمی آد.
ولی از اينکه خودم هم نباشم بدم می آد.
آدم هميشه که يجور نيس
(دوپا آدم ميشود)
شايد...اصلا رک و روراس
. تازگی ها با اينجا مشکل پيدا کردم

من دلم می خواد همه کسايی که اينجا ميان يا بخندن يا حال کنن يا يه چيزی بفهمن يا لجشون دربياد يا انشون در بياد يا هرچيز ديگشون...!
از مختون که چيزی برنمی آد...

....................
اومدم سر صبحی دانشگاه
رو برد زده جشنواره وبلاگ نويسان دانشجو!
خيلی باحاله...
مطمئنم کلی سوژه خندس!

حيف که کونم گشاده وگرنه يه سر می زدم اين ميمون های احمق رو ببينم .
اصلا يه برنامه بايد بذاريم کلا پرشين بلاگ رو تحريم کنيم !
...
...
حيف که يکی دوتا اسکل هنوز...
اگه سوادتون نمی کشه حدئقل برين بلاگ فا.
...
...


Saturday, April 09, 2005




3 واقعا احساس گهیه.
اینکه حس کنی هیچ گه خاصی نیستی!
...
چشمگیر ترین فعالیت این هفته
گاییدن لایسنس اسکریپت های فری و پشگل ریختن در این وبلاگ کوفتی بوده اس.





3 قبلا هم گفته بودم.
اگه تو یک جامعه چنگال گاز زدن رو ممنوع کنن!
میل به گاز زدن چنگال بالاخص در بین جوانان اون جامعه زیاد میشه!
...
...
حالا شده نقل ما و بله...


Thursday, April 07, 2005




3 هرچه تلوزیون تنفر برانگیز اس رادیو دوست داشتنیس.
شب ها از ساعت 2 به بعد باید رادیو گوش دهیم .
اوتمارلیبرت و جیپسی و غیره...
از این به بعد شما هم با من در این ساعت رادیو گوش بدهید.
چه لذتی دارد آدم بفهمد خوانندگانش در یک ساعت همراه او رادیو گوش می دهند.
خدا قسمت کنه ایششالا باهم بریم کربلا...
هیات دودول های سربریده و پستون های سینه چاکِ آقا ابا عبدلله...

#
#
#

در همین زمینه تویه کانال یه جمله ای از یه بابایی گفت به این ترتیب که:
زبان دوستی ، زبان معناس نه زبان واژه ها...

بعد چند دقیقه که هنوز حس خوبی داری همراه با آهنگ ملایم در حال پخش یه جاکش اومد گفت:
بله واژه ها ابزارهایی هستند که ما به کمک اونها خودمون رو به دیگران می شناسونیم وغیره...
پس واژه های خوب استفاده کنیم و...

بله ...
دنیای درهمیس...

#
#
#

دقت کردین گاهی منتظر معجزه هستیم .
می گویند از ویژگی های انسان پست مدرن است .

به تخمم...من معجزه می خوام ...یاللا

#
#
#

در همین زمینه دیده اید انسان ها ادعای پست مدرن بودن می کنند .
مثل اسهال هایی که مفتخرند به اینکه در توالت های نوساز ریده شده اند.

بعضی ها هم احساس مدرن بودن برشان داشته اس. .
واللا من که یک ایرانی روشن فکر و روشن ذهن ندیدم تا بحال.
حتی شما دوست عزیز.

البته خوب می دانیم که بعله
کمتر ایرانی وجود دارد که به حرف هایش اعتقاد داشته باشد و به اعتقاداتش عمل کند و بتواند براحتی درباره تمام اعمالش حرف بزند.

بهر حال یک دسته هم هستند که می گویند ما کلاسیک هستیم یا هیچ چیزی نمی گویند.
درین دسته می توانید آدم های دوست داشتنی وخوبی پیدا کنید .
یعنی خوب هاشان مشخص است .


حالا که بحث به این خزعبلات کشید یک چیز جالب دیگر اینکه
واقعا ما در ایران عصر روشن گری و فرایند مدرن شدن رو طی نکردیم،
هیچ وقت کسشرهامون کنار نرفتن که حالا همه درد پست مدرنیزم و کسشر گم شدگی در باسنشان عود کرده.
به نظر می آید که....
بسه بابا چقدر کسشر بلغور کردم .
اصلا کلا کس گفتم چون نباید جنبه های فردی رو به اجتماع تعمیم می دادم
به هر حال


پ ن :اینجا هر وقت که خواستم میرم منبر ،هر چی خواستم می شاشم .
گفتم که بدونین و faq ایجاد نشه.


Wednesday, April 06, 2005




3
A MESSAGE back to klulu


آدم هايی که tool گوش می دهند انگار
يه چيز هايی بدست می آورند.
البته اگر خودشان را شل کنند.





3
oh kid where are you?
nobody told you what todo ... baby





3 آهنگ sleep از گروه Godspeed You Black Emperor توصيه مي شود !
يه شات هروئين ملس !


Tuesday, April 05, 2005




3 اینجا صدای یخچال بر سکوت خانه حکومت می کند و
ظرف های نشسته بر قاب تصویر
بوی زباله همه جا را برداشته !
هر از گاه یک قطره آب از نقطه ای نا معلوم ، می چکد.
و ماشین لباس شویی که نگاهت می کند ،منگ منگ
یک دایره سیاه بزرگ که محتویاتش نا مشخص است.
معلوم نیس کدام غلبه می کند،گشنگی یا بی حوصلگی از شستن ظرف ها

کمی به اینطرف و آن طرف لبخند می زنی.
مردن به دلیل گشادی از شستن ماهیتابه ،تیتر جدابیس ،هان؟

#

چیزی در زندگی وجود دارد مثل یک درد کوچک کشدار که در تمام عمر همراه داری
دردی با دامنه کم اما عمق زیاد
شاید غیر ملموس اما مزمن ، و بسیار کشنده ومهلک .
مثل اینکه در ت ک ت ک لحظات زندگی ات مقداری مرده باشی ،حال هر چقدر کم .

#

آقا پلیسه به آخرین دستنوشته هایش نگاه می کرد.
و چیزی در این بین نگاهش را خیره نگه داشته بود .
خب تمام آدم ها جملاتی دارند که معمولاقسمت هایی از آن برایشان مهم تر است.
و این قسمت ها را با ماژیک فسفری های لایت می کنند.
می فهمی؟ های لایت

#

شب ها سگ ها پارس میکردند.
گاه خود را به در میکوبیدند .
تا کی می توانستم به قفل در اعتماد کنم ؟
تا کی می توانستم به سگ ها بی اعتماد باشم ؟

از پشت در شروع کردم ،البته اول خجالت می کشیدم از صدایم ،اما بعدا بهتر شد.

#

نمی دانستم با فشنگ به من فروختند یا ...؟
یک عمر طول دادن ندارد .
ناله های خفیفت را که خودت هم گاهی نمی شنوی و در میان زردی دندانهای خندانت گم می شوند را
یکجا فریاد زدم .
آوای مرموز اضطراب را قطع کردم .
به چشم بی جان این تپانچه نگاه کنید .
یک دایره سیاه کوچک که محتویاتش نامشخص است .
و خون هایی که پراکنده می شود و
چشمهایی که با اولین نگاه بسته می شوند و
بینی هایی که گرفته می شوند .
اما آوای مرموز اضطراب را همچنان خواهید شنید.
مثل یک مرثیه ممتد و بی پایان .

#

راست می گفت:
از تپانچه ای که معلوم نیس پر یا خالیس .
هر ازگاه در نقطه ای نا معلوم ماشه ای می چکد .
آخرین جمله اش :"تمامش می کنم ." و نقطه انتهای خط را های لایت کرده بود .

#

صدای یخچال همچنان می آید.
بعد از اعلام وجود همراه یک پارس باصدای بلند.

می روم ماهیتابه را بشويم


Monday, April 04, 2005




3


*

dying is an art
like everything else
I do it exceptionally well
I do it feels like hell
I do it feels real
I guess you could say I have a call .
*

یه فیلم بی نظیر دیگه .
SILVIA
اگه ندیدینش از دستش ندین .
اگه به جزئیات فیلم دقت کنین کشدار بودنش هم جذاب میشه.
این هم اولین کلماتی که تو فیلم گفته میشه:



.................





3 خب دوستان
مي دونين فيل هاي خال خال تپلي گوجه اي رنگ "زرافه همجنسباز خوار" چرا نسلشون منقرض شده؟


به خاطر عادت غذايي پيچيدشون .
..................
حالا مي دونين 20 تا فيل چه جوري سوار ميني بوس هاي فيات آبي ازکارافتاده رنگ ميشن؟

به نوبت
....
مي دونين يه فيل خاکستري راه راه نوک مدادي چه جوري يه زرافه مذهبي عفيفه شريفه مستوره استرليايي رو در سه حرکت مي کنه؟

شرتشو ميکشه پايين
ميکنه تو
درمياره
....

فکرشو بکن کل کلاس انقلاب و ريشه هاش رو تمام مدت
به فکر فشار دادن سينه هاي دختر جلويي باشي.
و دستات اينجوري واشن و بسته شن.
و استاد بدبخت هي نگا کنه آخرم نفهمه چيو دارم پمپاژ مي کنم.
موسم بهاره ديگه .

....

بورس گرفتم دارم مي رم هند.
فوق تخصص فيل شناسي.
گرايش فيل هاي معيوب خوب وضد قهرمان هاي بد بد فيلم .

.........

وات الس شود آي بي
آل ...


Sunday, April 03, 2005




3 من تازه متوجه اين خبر مهم شدم .
BBC





3 ...





3 ديروز كه چون كسخلان سيزده بدر را پاپكرن ميخورديد .
هيچ فكر مي كرديد كه امروز پاپ به گا رود ؟
خدايش بيامرزد كه عمري در خفا جلق زد و كسخلان را موعظه بكرد و غيره.


ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L