Sunday, January 02, 2005




3 ثانيه ها را صرف گیچ و منگ تلوتلو خوردن
این چه سیالیس ؟
چرا اینقدر زود افق های دور دست روی شانه هایمان می گذارد
هیچ به شباهت های ابتدا و انتهای هر چیز ناچیز فکر کرده اید
از دود تا کره
از سردرد تا الکل سفید و سردرد و...
انگار چیزی این وسط ها گم شده باشد
از رفتن و رسیدن و بریدن و ندیدن
از سوار شدن تا پیاده شدن
اتوبوس های عادی را می گویم
اصلا تمام چیز ها ی عادی را می گویم


اه اه
روز به روز جنده تر می شوم
در همه زمینه ها
با تمام وجود حس می کنم ...
کی از این تعلیق تخمی خلاص می شم...


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L