3
گاهي اوقات شايد من واقعا از يه دنياي ديگه
از شما مي خوام بهم جا بديد به اندازه دو زانوي جمع شده
و تو انتظار موندن و نموندن زير بارون نگهم دارين
بعد همين طور که دستامو ميمالم يا عينک کورم رو با لباسام خشک مي کنم
يادم مي آد که اي بابا:
من امروز صبح آرشيو رو بلند کرده بودم و توي تراس متروک خونه دور از چشم همه سيگار ميدوديدم
بعد دود سيگار بالا ميرفت همين طوري
بعد منم همين طوري
بعد يه بار ديگه بهش بگم يا نه؟
بگم يا نه؟
وقتي جمع مي شي و سرد مي شي وبي حوصله وصد بار روي پل عابر ميري برمي گردي
بعد لابد ديوونه اي
لابد ديوونه اي
بهت ميگن اول و آخر که بايد بري يا نه؟
ولي فعلا زير بارون يا کارتون يا همينورا پشت کيبورد کسشر بلغور مي کني.
اوه...
خسته ام.
چقدر اين مي چسبه
از شما مي خوام بهم جا بديد به اندازه دو زانوي جمع شده
و تو انتظار موندن و نموندن زير بارون نگهم دارين
بعد همين طور که دستامو ميمالم يا عينک کورم رو با لباسام خشک مي کنم
يادم مي آد که اي بابا:
من امروز صبح آرشيو رو بلند کرده بودم و توي تراس متروک خونه دور از چشم همه سيگار ميدوديدم
بعد دود سيگار بالا ميرفت همين طوري
بعد منم همين طوري
بعد يه بار ديگه بهش بگم يا نه؟
بگم يا نه؟
وقتي جمع مي شي و سرد مي شي وبي حوصله وصد بار روي پل عابر ميري برمي گردي
بعد لابد ديوونه اي
لابد ديوونه اي
بهت ميگن اول و آخر که بايد بري يا نه؟
ولي فعلا زير بارون يا کارتون يا همينورا پشت کيبورد کسشر بلغور مي کني.
اوه...
خسته ام.
چقدر اين مي چسبه