Wednesday, February 09, 2005




3 دونه دونه پاره ميشن
اصلا قبل از بر خورد با من
هي بيشترو بيشتر
تا حالا اينقدر ول نشده بودم
حس مي کنم مخم پوک شده
دارم درس عبرت مي شم .
هَهَ هَهَ
چقدر بي خيالم
...چرا؟
دو ايت ايف يو دِير ...
برم بخوابم ديگه...
هان
فعلن خالي تر از اونم که...
گاهي وقت ها نياز ها آدم رو مريض ميکنن...

هيچ ترسي ندارم از اينکه بدونين گاهي چقدر ضعيف هستم
چقدر فابل ترحم

گرچه خوب مي دونم جذابيتي نداره
ولي واقعيت داره...

البته فعلن حالم خوبه و هاي هايم...

ولي خب انگار مي خوام ريشه يابيش کنم.
اين بيماري مزمني رو تو وجودم ريشه گرفته
و حال ديگه برام دوست داشتني تر از اين حرفاس که بخوام در مونش کنم.


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L