Wednesday, February 09, 2005




3 متوجه تغييرات عمده اي شدم .
تو محتويات مغزم .
...
...
...
وقتي سوراخش مي کنم جديدا
ماده آبي رنگ و لزجي از توش مياد بيرون
و تموم هم نميشه .
بعد ميدارمش خشک بشه.ميشه مثل شيشه .

ايکاروس ميشم دوباره

گاهي هم يه سري تصوير سياه سفيد به صورت ناخالصي مي زنه بيرون
همينطوري تو همش مي توني عکس منوببيني که معلق آويزونم
دارم مي خندم به بچه ماهيهايي که تو اين سرما صداي طوله سگ از خودشون در ميارن

اينو يادم رفت بگم گاهي از تو مخم بچه ماهي مي ريزه بيرون
بعد من عادتهاي جديدم شروع ميشه
وبلاگ ها و کامنتهاي زير فلان سال مي خونم ومي خندم و سيگار...
بعد مي شينم پشت کيبورد و به کلمات حکومت مي کنم.

بعدشم که الان مدتي انم گرفته از هرچه روشنفکري و روشنگري و روشنفکر و هنرمندان و اديبان مدرن

الان من يه چيزاي دارم که اوووپسه اوپسسسسسسه


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L