Wednesday, April 27, 2005




3 تکه هایی یک اندازه ،
همه مکعب هایی رنگی 2 در 4 سانتیمتر
با ضخامت نیم سانت
در رنگ های مختلف
قرمز ، سبز سیر ، قهوه ای...

#

و نیاز به دو چشم
چشم هایی که می بیند.
و دست هایی که با آنکه می لرزند صبورند.
قشنگ ترین خانه رویایی خواهد شد.

ساعت ها را وقف بالا بردن دیوار های سفید کرده ای .
کف خانه قرمز است ،
تراس را با آبی ها ساخته ای.
شاید روزی شاخه های پیچان این درخت پلاستیکی آسمان خانه را فتح کرد .
شیروانی با قهوه ای ها که با دقت مورب روی ردیف های سیاه چیده شده اند شکل گرفته .
حالا وقت آنست که سبز های سیر را که قاب پنجره را پر کرده اند آرام و با دقت ، برداری تا خانه تکمیل شود .

#

صدایت می زند :
"چایی درست می کنی؟"
درحالی که تمام خانه مثل صحنه ای آهسته در برابر چشمانت فرو می ریزد.
فکر می کنی به اینکه چه چیز ناگهان در وجودت سقوط کرد .
گر چه چیزی سر خورد که دست هایت لرزید و این خانه فرو می نشیند.
ولی مهمتر از این خانه و سرنوشت باقی خانه هایت ، همان قطره ای بود که همه چیز را سوراخ کرد و رفت پایین.
و پخش شد .

#

نگاهی به کف خونی خانه می کنی و می گویی :
" نه ، حوصله ندارم ؛ عزیزم "


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L