3
بله ، بهمراه پنگئونی نسبتا جوان
بازیگر معروف کارتون دلخواهم
چند روزی می شود که صبحانه نانسی میخوریم.
اینجوری
یو بنگ می دَون ،بنگ بنگ
آی بنگ ذ گروند،بنگ بنگ
ذت بنگی سوند ،بنگ بنگ
مای بنگی ، بنگ می، منگ
(مگ مگ)
###
یک آواز دیگه ای هم هس.
میگن رقاصه های روس وقتی پیر می شن برای صندلی های خالی می خونن.
اینجوری معنیش؟
دنیا پولارو ریخ رو زمین .
بهم گف :دوشیزه مارکف ور نمی دارین؟
مگه من هرزه ام؟من موندم تو تردید.
بردارم یا نه؟ آسمون می غرید.
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .
برف میومد بیرون بار ، مثل همیشه.
مرد ها با پیپ هاشون ، با دوست دختراشون ،اینور شیشه
از زیبایی برف ، از سفیدی شهر
وراجی از آسمون گرفته از ابر
اما چشماشون پیش ساق های من بود.
هیچ سفیدیه دیگه ای اینجوری نبود.
دل می بردم از تمام مردا و پسرا
می چرخیدم دور نگاه حسود دخترا
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .
من بزرگتر می شدم و بزرگتر ، تو دنیای بزرگ
با آرزوی رقصیدن برای شاه زاده ای از سن پترزبورگ
دنیا جوون موند و من وغرورم پیر شدیم .
من و شاهزاده ی سن پترزبورگ به هم نمی رسیدیم .
دیگه به چه امیدی بچرخم دور عرق خور های خیکی و دماغو
مرد ها با پیپ هاشون ،با اون دوست دختر های ریقو
دنیا همینه ، همه چی رو ریخته رو زمین
چشمک می زنه : چرا ور نمی دارین؟
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .
شنیدم یه شاهزاده داره میاد اینجا به این کاباره.
اینطور که می گن ،زن و نامزدی هم نداره
نوبت خانوم مارکوفه ،تاس هارو می ریزم رو زمین .
تا بپرسم شاهزاده ، جفت-شیشم رو برنمی دارین؟
تاس ها میچرخن و می رقصن ، تو سکوت بار
گاهی میخونن سرود رقاصه های پیر رو با نوایی بیمار:
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .
بله ، بهمراه پنگئونی نسبتا جوان
بازیگر معروف کارتون دلخواهم
چند روزی می شود که صبحانه نانسی میخوریم.
اینجوری
یو بنگ می دَون ،بنگ بنگ
آی بنگ ذ گروند،بنگ بنگ
ذت بنگی سوند ،بنگ بنگ
مای بنگی ، بنگ می، منگ
(مگ مگ)
###
یک آواز دیگه ای هم هس.
میگن رقاصه های روس وقتی پیر می شن برای صندلی های خالی می خونن.
اینجوری معنیش؟
دنیا پولارو ریخ رو زمین .
بهم گف :دوشیزه مارکف ور نمی دارین؟
مگه من هرزه ام؟من موندم تو تردید.
بردارم یا نه؟ آسمون می غرید.
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .
برف میومد بیرون بار ، مثل همیشه.
مرد ها با پیپ هاشون ، با دوست دختراشون ،اینور شیشه
از زیبایی برف ، از سفیدی شهر
وراجی از آسمون گرفته از ابر
اما چشماشون پیش ساق های من بود.
هیچ سفیدیه دیگه ای اینجوری نبود.
دل می بردم از تمام مردا و پسرا
می چرخیدم دور نگاه حسود دخترا
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .
من بزرگتر می شدم و بزرگتر ، تو دنیای بزرگ
با آرزوی رقصیدن برای شاه زاده ای از سن پترزبورگ
دنیا جوون موند و من وغرورم پیر شدیم .
من و شاهزاده ی سن پترزبورگ به هم نمی رسیدیم .
دیگه به چه امیدی بچرخم دور عرق خور های خیکی و دماغو
مرد ها با پیپ هاشون ،با اون دوست دختر های ریقو
دنیا همینه ، همه چی رو ریخته رو زمین
چشمک می زنه : چرا ور نمی دارین؟
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .
شنیدم یه شاهزاده داره میاد اینجا به این کاباره.
اینطور که می گن ،زن و نامزدی هم نداره
نوبت خانوم مارکوفه ،تاس هارو می ریزم رو زمین .
تا بپرسم شاهزاده ، جفت-شیشم رو برنمی دارین؟
تاس ها میچرخن و می رقصن ، تو سکوت بار
گاهی میخونن سرود رقاصه های پیر رو با نوایی بیمار:
یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .