Saturday, April 16, 2005




3


بله ، بهمراه پنگئونی نسبتا جوان
بازیگر معروف کارتون دلخواهم
چند روزی می شود که صبحانه نانسی میخوریم.

اینجوری
یو بنگ می دَون ،بنگ بنگ
آی بنگ ذ گروند،بنگ بنگ
ذت بنگی سوند ،بنگ بنگ
مای بنگی ، بنگ می، منگ

(مگ مگ)


###

یک آواز دیگه ای هم هس.
میگن رقاصه های روس وقتی پیر می شن برای صندلی های خالی می خونن.
اینجوری معنیش؟

دنیا پولارو ریخ رو زمین .
بهم گف :دوشیزه مارکف ور نمی دارین؟

مگه من هرزه ام؟من موندم تو تردید.
بردارم یا نه؟ آسمون می غرید.

یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .

برف میومد بیرون بار ، مثل همیشه.
مرد ها با پیپ هاشون ، با دوست دختراشون ،اینور شیشه

از زیبایی برف ، از سفیدی شهر
وراجی از آسمون گرفته از ابر

اما چشماشون پیش ساق های من بود.
هیچ سفیدیه دیگه ای اینجوری نبود.

دل می بردم از تمام مردا و پسرا
می چرخیدم دور نگاه حسود دخترا

یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .

من بزرگتر می شدم و بزرگتر ، تو دنیای بزرگ
با آرزوی رقصیدن برای شاه زاده ای از سن پترزبورگ

دنیا جوون موند و من وغرورم پیر شدیم .
من و شاهزاده ی سن پترزبورگ به هم نمی رسیدیم .

دیگه به چه امیدی بچرخم دور عرق خور های خیکی و دماغو
مرد ها با پیپ هاشون ،با اون دوست دختر های ریقو

دنیا همینه ، همه چی رو ریخته رو زمین
چشمک می زنه : چرا ور نمی دارین؟

یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .

شنیدم یه شاهزاده داره میاد اینجا به این کاباره.
اینطور که می گن ،زن و نامزدی هم نداره

نوبت خانوم مارکوفه ،تاس هارو می ریزم رو زمین .
تا بپرسم شاهزاده ، جفت-شیشم رو برنمی دارین؟

تاس ها میچرخن و می رقصن ، تو سکوت بار
گاهی میخونن سرود رقاصه های پیر رو با نوایی بیمار:


یادش بخیر .تو لِی لِی بهترین بودم .
انگار تو آسمون سن پترزبورگ ،می پردیم و می رقصیدم .


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L