Monday, May 09, 2005




3














روایت دوم:

در این اوضاع احوال چه می کنی .فرض کن کسی با میخ نخاعت را بترکاند به قصد اینکه فلج شوی و ثابت نفس بکشی .عکس العمل ها مختلف است ولی نتیجه ها مشخص و فلزیس .گاهی اوقات برحسب اتفاق یا باد موافق یا هرگونه فرایند تصادفی دیگر پشت و رو می شوی .کیر در هرچه پر و پرواز بگو کی میمیرم .معمولا ازین جملات به میزان متنابه استعمال می کنی تا باور کنی هنوز آنقدر فلج نیستی که نتوانی خود را تمام کنی .زندگی روی یونولیت هم ویژگی های خاص خودش را دارد و به هر حال نوع خاصی از زندگیس!
در روایت های بعدی می بینی که اوضاع خیلی تخمیس ولی نه از این لحاظ

در انتهای شکسته شدن این جار ها به شکل ابلهانه ای به خود تلقین می کنی که گُل پدیده ایس نادر که گاها در بهشت ،شاید در رویا اتفاق بیفتد و من کنار یک سری خرت و پرت کر و کثیف و اسقاطی عجب ویو و منظره ای !


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L