3
روایت سوم :
اسباب بازی می خواهی؟
دوست داری با چه چیزی بازی کنی ...هوم؟
یاد آخرین لیس هایی که مادر میزد.
بار ها و بار ها
به اندازه دانه های سیاه نقش بسته بر بدنت .
بوی خون تازه تورا برد به دور ها
و حالا چیتای بالغی هستی ، و آزاد در دشت ها
-هان؟!
آرزویت برآورده شده .
هر چقدر که می خواهی زیر زبان و چنگال مادر بازی کن و کتک بخور، که زمان می گذرد .
یک چیتا چه می فهمد ، هر چقدر هم که فکر می کرد چه چیزی دارد این چیزی که بازی با برادر و شیر مادر و جای دندان هایش دلرد چیست که اینقدر ایمن و گره خورده است .
حتی اگر بارها برگردی به این روز های تفی ، بوی خون می بردت به دشت های دور
و آزاد در دشت ها
-هان؟!
خوب حالا که هستی
لوس باش و دوست داشتنی ومقبول
آری نتیجه طبیعی باش.
نگران نباش همیشه دلیل بزرگی وجود دارد که اول اسمش با خون آغاز می شود .
-آهان.
روایت سوم :
اسباب بازی می خواهی؟
دوست داری با چه چیزی بازی کنی ...هوم؟
یاد آخرین لیس هایی که مادر میزد.
بار ها و بار ها
به اندازه دانه های سیاه نقش بسته بر بدنت .
بوی خون تازه تورا برد به دور ها
و حالا چیتای بالغی هستی ، و آزاد در دشت ها
-هان؟!
آرزویت برآورده شده .
هر چقدر که می خواهی زیر زبان و چنگال مادر بازی کن و کتک بخور، که زمان می گذرد .
یک چیتا چه می فهمد ، هر چقدر هم که فکر می کرد چه چیزی دارد این چیزی که بازی با برادر و شیر مادر و جای دندان هایش دلرد چیست که اینقدر ایمن و گره خورده است .
حتی اگر بارها برگردی به این روز های تفی ، بوی خون می بردت به دشت های دور
و آزاد در دشت ها
-هان؟!
خوب حالا که هستی
لوس باش و دوست داشتنی ومقبول
آری نتیجه طبیعی باش.
نگران نباش همیشه دلیل بزرگی وجود دارد که اول اسمش با خون آغاز می شود .
-آهان.