3
بارون که می آد پرنسس ویتامینا و استخوناش رو جمع می کنه ،
میره زیر پتو .
::::::::::
تا آخرین قطره اش را می بلعم به افتخار همسر عینکی تو که در آشپز خانه آشپزی می کند و دوست ندارد کسی جز تو به اودست بزند .
تا آخرین قطره اش را می بلعم به افتخار همسر تو ، با آن موهای بلند وصاف که ، وقتی می فهمد نمی خواهم انگولکش کنم ، دوست دارد از غذایش به من تعارف کند اما برای من چندان سازگار نیست.
تا آخرین قطره اش را می بلعم به افتخار همسر تو ، وقتی می گوید نباید و نمی تواند در باره آینده صحبت کند . وقتی می گوید این طور برای من هم زندگی جذاب تر است .
آخرین قطره را هم به افتخار قیافه بیریخت تو که دیگر مرا نیمترساند .
این جوری هم بهم نگاه نکن.
حوصله ندارم ترا آتش بزنم .
پدرم بالای تخت ایستاده و فکر می کند دارد مرا بیدار می کند .
همانطور که وقتی دردل های چشمهای همسرت به سر می رسد ، لالایی می خواند و فکر می کند که مرا می خواباند.
برو خدارا شکر کن که مجبور نیستی این وسطها برای یک موجود هشت الهفت اسم پیدا کنی.
::::::::::::
ترس از تاریکی ، یعنی دیدن چیز هایی که نمی بینند .
یعنی باور چیز هایی که کم کم نامرئیشان می کنیم .
نمی فهمند که وقتی این ترس به بلوغ برسد و با لذت آمیخته شود ، چه معجونی می شود.
میره زیر پتو .
::::::::::
تا آخرین قطره اش را می بلعم به افتخار همسر عینکی تو که در آشپز خانه آشپزی می کند و دوست ندارد کسی جز تو به اودست بزند .
تا آخرین قطره اش را می بلعم به افتخار همسر تو ، با آن موهای بلند وصاف که ، وقتی می فهمد نمی خواهم انگولکش کنم ، دوست دارد از غذایش به من تعارف کند اما برای من چندان سازگار نیست.
تا آخرین قطره اش را می بلعم به افتخار همسر تو ، وقتی می گوید نباید و نمی تواند در باره آینده صحبت کند . وقتی می گوید این طور برای من هم زندگی جذاب تر است .
آخرین قطره را هم به افتخار قیافه بیریخت تو که دیگر مرا نیمترساند .
این جوری هم بهم نگاه نکن.
حوصله ندارم ترا آتش بزنم .
پدرم بالای تخت ایستاده و فکر می کند دارد مرا بیدار می کند .
همانطور که وقتی دردل های چشمهای همسرت به سر می رسد ، لالایی می خواند و فکر می کند که مرا می خواباند.
برو خدارا شکر کن که مجبور نیستی این وسطها برای یک موجود هشت الهفت اسم پیدا کنی.
::::::::::::
ترس از تاریکی ، یعنی دیدن چیز هایی که نمی بینند .
یعنی باور چیز هایی که کم کم نامرئیشان می کنیم .
نمی فهمند که وقتی این ترس به بلوغ برسد و با لذت آمیخته شود ، چه معجونی می شود.