Tuesday, June 14, 2005




3 هی هی ، یکی یه آهنگ راک ، بخونه واسه من
هی هی ، یکی یه آهنگ راک ، بخونه واسه من

::::::::::::::::

چه جوریاس ، هان؟
این رفسنجانی مادر قهوه ،،،،، دامت برکاته؟


::::::::::::::::


این هم آخرین تصاویر دریافتی :


یه سیگار روشن روی خون داره شنا می کنه .
یه وسوسه داره تو مخم آشپزی می کنه .
یه حلقه براق نقره ای رنگ دور مچ پاش داره می چرخه .
وقتی برمیگردی با اون شات گان افقی شده سمت من
وقتی نیش خند می زنی که چقدر بی نظیری با اون خط تیره دور لبت .
دلم می خواد الان این آس هم دست تو بود شاید یه دست دیگه هم می باختم .
به تمام سرعتی که می تونی دنیا رو حول خودت جابه جا کنی .
سوال آخرم رو اول بپرسم .
اینجا چه رابطه ای وجود داره بین میز ها و کفش های تو .
جشن فواره ها با دانه های ریز عرقمون .
یه ارگاسم ، چشم به انتظار خیانت تو داره هلاک می شه.
کی دستای منو ول می کنی ؟
کی پرتم می کنی از میله ها به طبقه پایین ،
گرچه های مو های دسته دسته شده تو هم منتظرن .
می کشمشون تا جایی که چونه من از کنار چشمات بره پایین .
چند پیک فاصله داریم ازهم ؟
چند پلک تا کوری؟
میدونم دوست داری با تمام وجود بازی کنم .
تمام برتری هام رو بچلونم بالای دهن باز تو ،
هرچی گلوله س رو بار می زنم .
زبونم رو می چرخونم .
نگران نباش محبت هام رو هدر نمی دم ، می ریزم جایی که آدم های مهربون گندیدن .
حالا رنگها و حالا سیگار که گرمترین نور تو این تاریکیه ،
با هر پکی که کنار بدنت می زنم می تونم واسه چند لحظه کوتاه بعضی از قسمت هاتو ببینم .
هر بار که دودش رو می پاشم تو گلوت وقتشه چند ثانیه به حرکت تصادفی دست ها فکر کنم .
سمت هفت تیرم داره میره یا پاهام .
وقت میشه یک بار دیگه پاهات رو بو کنم .
و هردومون داریم به چجوری رقصیدن تو خون فکر می کنیم .
تمام پروژکتورهای سالن پشت فیلتر ای قرمز می لولن .
چه جوری ، پریدن ؟
کی دست کی رو ول می کنه ؟
کی محروم میشه از آخرین ضربه .
کی مجبور میشه سرمای بدن خیسش رو تحمل کنه !
فعلا باید بچرخیم تا مرز خستگی و زنگ زدگی !
باید تیزی های ناخون هات رو دنبال کنم یا خط دور لب هاتو ؟
باید بذارم غافلگیرم کنی یا درست غافل گیرت کنم ؟
سیگار آخرش رو من روشن کردم .
داغ ترین و تاره ترین قطرات خونش رو هم من رفتم بالا .
و حالا به پاس تمام هورمون هایی که بلعیدم بهت قول می دم تمام کسایی که منو مجبور کردن بکشمت رو از بین می برم و بلعکس !
شات گان خالیش رو هم بهم هدیه داد .
سیگار رو از بین لب های بیجونش بیرون می کشم و پک می زنم به فیلتر قرمز ترین سیگار دنیا !


Comments: Post a Comment
ARCHIVE
October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005 
H A 6
2 P A
H O M E
M A I L
X M L